زیر آسمان شب، با سکوت وعده دارم. لب حوض هشت ضلعی با ماهی قرمزهای زیبایش می نشینم. آب را نوازش می کنم. خنکایش که زیر پوستم می دود؛ گویی نوازشم را با بوسه ای نرم و آرام پاسخ می گوید. آب، راه و رسم مهربانی را بهتر از ما آدم ها می داند. به وقتش، در گنجه پاکی و زلالی را می گشاید و تحفه ای از مهر پیشکشت می کند.

نگاهم را به انعکاس آسمان می دهم؛ مهتاب در خاموشی شب، نور لطیفش را توی حوض ریخته و گوشه ای از حوض، بزم ماهی قرمزها را به تماشا نشسته است. ماهی ها حریر نور به تن کرده اند و گرداگرد مهتاب  به رقص درآمده اند.

من و مهتاب، میهمان سکوت و آرامش شب یم. مهتاب را نمی دانم از چه دلتنگ است! اما گاهی آدم ها دلت را می زنند. باید دست چین شان کنی. تعدادی شان را باید از زندگیت، لیست تماس ها و دیدارهایت دور بریزی. انگار ماهی ها تو را بهتر می فهمند. تو را بهتر می شنوند. گویی آغوش شب، مهربان تر است. تن احساسم را به آغوش شب می سپارم. بوی آغوش خدا را می دهد. دل گویه هایم را لب حوض، با مهتاب می گویم. می دانی که! مهتاب، به خدا نزدیک تر است!

#زهرا_خدری

#ماهی_ها_حریر_نور_به_تن_کرده_اند


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Born ZAPCO درجه سید یاسر حکیمی بهترین بازیها برای تمام پلتفرم ها دانلود سنتر Chad فروشگاه کفش ایران shia religion